از یادداشت های خانم پاپن هایم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

هر روز که می گذرد به رفتن تو نزدیک تر می شویم. من نمیدانم با این اندوه چطور کنار بیایم. یعنی روزهایی را تصور کنم که تو دیگر در آنها نیستی. دلم میخواهد صبور و ساکت باشم اما خسته و بی حوصله و رها شده ام. حتی نمیدانم چه خداحافظی مناسب این جور وقتهاست. خداحافظ باز هم میبینمت، خداحافظ دیگر نمی بینمت. همه چیز در هاله ای از ابهام می ماند و تو میروی.

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 3:57

بعد از ادوارد هاپر حالا چشمم نقاشی های دیوید هاکنی را گرفته. با دیدن بعضی هایشان یاد فیلم وس اندرسون، استروئید سیتی افتادم. احتمالا بخاطر تشابه رنگ ها و تصاویر در فیلم و نقاشی ها است.

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 21:45

حالا نوبت بار هستی میلان کوندراست. مثل ترزا در آینه به خودم نگاه میکنم اما من هیچ شبیه مادرم نیستم. با این حال در داستان ها زندگی می کنم. رو بر میگردانم به مادرم می گویم این زندگی بار زیادی روی دوشم گذاشته و من خسته ام. خسته ام با این حال میدانم نه گریه کردن نه چنگ انداختن نه تقلا کردن فایده ندارد. قضیه خانه، رفتنم، اینکه سه ماه دیگر او میرود اینکه همه ی زندگی ام معلق است ... از لحاظ ذهنی فرسوده شده ام و به ستوه آمده ام و دلم برای خودم می سوزد که هیچ راه چاره ای جز تحمل و نظاره کردن ندارم. من هر چه که در این زندگیمی نویسم انگار روی شنهای ساحل است! با یک موج پاک میشوند. از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 21:45